آغاز روایت آیدا پناهنده در سریال در انتهای شب كه در همراهى با ارسلان امیرى به نگارش درآمده است، از تلاطم و بحرانى میان زن و مرد جان مى گیرد كه ناشى از همین جابه جایى نقش هاست. زن به فكر ساختن، مرد خسته از ساختن و در تلاش براى فرار از موقعیتى كه به واسطه ى اندیشه هاى آینده نگرانه ى زن در آن گیر افتاده است.
عدم تعادل و توازن میان قدرت و انرژى هاى زنانه و مردانه در زندگى مشترك كه ماحصل شرایط حاكم بر زندگى هاى اجتماعى این روزهاى جوامع مختلف است، سبب شده كه زنان در جایگاه عقلانیت و حضور همه جانبه و مردان درست در نقطه اى مقابل آنان كه ناشى از ضعف، فرار و عدم آمادگى در دریافت حقیقتِ یك رابطه ى عاطفى سالم و در معناى سنتى و ریشه دار آن كه همانا ازدواج است، قرار گیرند.
این جابهجایى نقشها كه ناشى از تربیت نادرست خانوادهها نسبت به فرزندان ذكور است، امكان هرگونه تجربه ى صحیح و یا حتى شكست را از آنان مى گیرد و مردان را در مواجهه با سختىها و شرایط دشوار، شكننده و یا پرخاشگر مى كند. چون كسى به آنان نیاموخته است كه زندگى تلاش و لذت، آینده نگرى و حضور در لحظه تؤامان با هم است. چون آنها نیاموختهاند كه باید براى داشته هاى شان تلاش كنند، ولو تلاش بى ثمر كه منجر به شكست شود.
آغاز روایت آیدا پناهنده كه در همراهى با ارسلان امیرى به نگارش درآمده است، از تلاطم و بحرانى میان زن و مرد جان مى گیرد كه ناشى از همین جابهجایى نقش هاست. زن به فكر ساختن، مرد خسته از ساختن و در تلاش براى فرار از موقعیتى كه به واسطه ى اندیشه هاى آینده نگرانه ى زن در آن گیر افتاده است. همین عدم درك متقابل و فهم درست از شرایط و زندگى مشترك، بحران هاى اقتصادى كه مى تواند گریبانگیر یك خانواده شود و طرفین با هم در جهت حلوفصل آن باید تلاش كنند، ناگهان سبب بحرانى مى شود كه منجر به ترك یكدیگر خواهد شد مگر آنكه دلایلى براى ساختن و ریشه دواندن یافت.
سریال پناهنده نه فانتزى دنیاى آرمان بیانى افعى تهران را دارد و نه خشونت و تحكم حاكم بر جنگل آسفالت را، اما شاید مخاطب با توجه به نگاه انسانى پناهنده و امیرى نسبت به روابط ساده اى كه جارى در زندگى روزمره است، بتواند در این روایت نسبتاً كوتاه نوعى تجربه ى متفاوت در مواجهه با مسائل را داشته باشد كه لذت زندگى كه در روزمرگىها به فراموشى سپرده است را از نو مزه مزه كند و نوع نگاهش به شرایطى كه با آن دست و پنجه نرم مى كند را تغییر دهد.
هرگونه اظهار نظرى نسبت به قسمت ابتدایى یك سریال، رفتارى شتاب زده و عجولانه است، اما این شروع با دست گذاشتن بر روى پیوندى عاطفى، جدایى و احتمالاً پیشبرد روایت با تكیه بر خاطره سازى، ضمن پختگى بازىها و فضاسازى درست، مى تواند شروعى قابل قبول و همراه كننده براى مخاطب عام و خاص باشد.
الناز راسخ ،پژوهشگر و منتقد سینما