خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: محمّدتقی تقیپور پژوهشگر تاریخ صهیونیسم و مدیر مؤسسه فرهنگی حامیان آزادی قدس که سالهاست درباره اسرائیل و تاریخ جعلی آن فعالیت میکند، بهمناسبت دومینسالگرد شهادت سردار شهید حاجقاسم سلیمانی، مقالهای نوشته و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
از تقیپور پیشتر مقالههای زیر را درباره فرهنگ استکبار جهانی منتشر کردهایم:
* پشتپرده کووید۱۹ چیست/ سابقه اتفاقات مشابه تاریخی با کشتار کرونا
* ۱۱ سپتامبر؛ دسیسهای شیطانی برای تغییر و مهندسی افکار عمومی جهان
* نفوذیهای قبیله سامری و دسیسه پروتستانتیسم و پیوریتانیسم اسلامی
در ادامه مشروح متن مقاله تقیپور را با عنوان «سیره سلیمانی» میخوانیم:
سیّد شهیدانِ نهضت مقاومت اسلامی، سردار عزیز شهید حاج قاسم سلیمانی به حقّ بزرگمردِ بی بدیل تاریخ دنیای معاصر است.
اخلاق، رفتار، تعامل اجتماعی، مجاهدت، معنویت و به طور خلاصه، سیره و حتی عروج ملکوتی او کم نظیر و درس آموز است.
آقای حسن روحانی رئیسجمهور وقت در جلسه چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۸هیئت دولت، با اشاره به این که شهید سلیمانی جناحی و حزبی نبود، تصریح کرده بود: «باید سبک فکر سلیمانی را در این مملکت اجرا کنیم.»
آقای اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی نیز طی سخنانی در روز شنبه ۲۸ دی همان سال تأکید کرده بود: «باید مثل حاج قاسم سلیمانی در رفتار با مردم صداقت داشته باشیم.»
بسیاری از مقامات و مسئولان بلندپایه کشوری و لشکری نیز به طور فراوان، از اخلاق و عملکرد و شیوه رفتاری حاج قاسم به عنوان الگو و چراغ راه دادسخن دادهاند.
آری! سیره و سلوک سردار عزیز دلها باید سرمشق و الگو قرار گیرد، البته نه برای یک شخص یا یک طیف و یک گروه، بلکه برای همه؛ به ویژه مقامات و مسؤولان کشور؛ از رئیسجمهور، معاون اوّل، معاونان و مشاوران رئیسجمهور، وزیران و معاونان آن ها، مدیران کلّ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، دست در کاران عرصه قضاوت، سیاست و مدیریت در همه مرتبهها و ردهها ؛یعنی همه مقامات دستگاه قضائی کشور، سفیران و دیپلمات ها، مدیران و رؤسای نهادها، سازمانها و بنیادها، به ویژه سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیّه، سازمان صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و آموزش عالی، رؤسای دانشگاه ها، دفاتر نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در تمامی حوزهها و در سراسر کشور، اعضای شورای نگهبان، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی، اعضای شورای امنیت ملی کشور، همه نیروی نظامی و انتظامی، امامان جمعه و جماعات، طلاب و روحانیون، استانداران، فرمانداران، شهرداران، اعضای شورای شهر و روستا و حتی دهداران باید اخلاق، مرام و سیرة او را به ویژه در تعامل اجتماعی و مناسبات حکومتی و اداری الگوی خود قرار دهند.
به بیانی دیگر، سیره این شهید والامقام باید «منشور» اخلاقی، رفتاری و اداری در نظام و حکومت اسلامی باشد.
این مرام و منشور چیست؟ حاج قاسم عزیز از کدام باور، مشی، مرام، مسلک و اندیشه برخوردار بود؟ او عالم و آدم را با کدام هستی شناسی یا جهان بینی میدید؟
رابطه بین جهان بینی و ایدئولوژی( اصول و مبانی اعتقادی) او با اعمال و رفتارش، چگونه بود؟
او چگونه کار، تلاش، رفتار و انجام وظیفه میکرد؟ و اساساً چگونه زیست و چگونه عروج کرد؟
شهید سلیمانی یک سیاستمدار بزرگ بود. سیاست او عین دیانتش و دیانتش پایه و اساس سیاستش بود. در مرام او سیاست بازی، سیاسی کاری، باندبازی سیاسی، حزب گرایی، تقسیم و تفویض کار، مسؤولیت، پست و مدیریت بر اساس گرایشها و عُلقه های باندی، حزبی، قبیلهای و خانوادگی به شدّت مطرود، مردود و منفور بود. این درست نقطه مقابل کسانی است که دیانت آنها بر پایة سیاست استوار است. به بیانی دیگر، سیاست را روش و شیوهای برای نیل به اهداف از پیش تعیین شده سیاسی و گروهی خویش، یعنی کسب مقام وتصاحب قدرت میدانند و لو با هر تحریف، دروغ، جنگ روانی، فریبکاری و شانتاژهای تبلیغاتی، حتی با زیر پا گذاشتن تمام معیارهای اخلاقی و موازین انسانی.
سلیمانی عزیز ولایت مدار و «ولایت پذیر» بود. عشق به ولایت در تمام وجودش ریشه دوانیده بود. او همواره به ولایت گوش دل سپرده بود و در اجرای فرامین و منویات ولی، از هیچ کس و هیچ چیز باک نداشت؛ این درست نقطة مقابل آنان است که جز در بیان و لسان، اساساً نه فقط التزام عملی که اعتقادی به ولایت ندارند و در مواقع و مقاطعی که منافع و مصلحت شخصی و حزبی آنان اقتضا کند، به طور آشکارا از فرمان و احکام ولی تمرُّد و سرپیچی میکنند. حتی در تصمیم سازیها و برنامه ریزی های کلان و راهبردی کشور، با رفتارها و اقدامات خود موجبات ناراحتی و آزار ولی را فراهم میسازند. درست مثل قوم بنی اسرائیل که به تصریح قرآن حضرت موسی علیه السلام را اذیت میکردند.
سردار سلیمانی «تکلیف مدار» و «مسؤولیت پذیر» بود. او در انجام تکالیف و در برابر مسؤولیتی که بر عهده اش بود، ذرّهای به مصلحت و منافع و موقعیت شخصی و خانوادگی نمیاندیشید. او در این راه حتی جان عزیزش را بر کف دست میگرفت و از نثار آن دریغ نمیورزید. این درست نقطه مقابل کسانی است که نه تنها تکلیف مدار و مسؤولیت پذیر نیستند بلکه همه مسؤولیتها را ذیل منافع، مصلحت و موقعیت شخصی، خانوادگی، قبیلهای و حزبی خود خرج و هزینه میکنند و حتّی به پیامدهای آن در تعارض با منافع، مصلحت و امنیّت ملّی و اجتماعی کشور نیز فکر نمیکنند و اهمیّت نمیدهند.
شهید سلیمانی «آخرت گرا» بود. او در تمام دوران بیش از چهل سال مسؤولیت و مجاهدت، جز به وصال حق و معشوق نمیاندیشید. این حقیقت در آخرین دلنوشتهای که از او به یادگار مانده به خوبی پیداست. درست در نقطه مقابل آنان که نه فقط آخرت گریزند که اساساً به آخرت و عاقبت رفتارها، اعمال، گفتار و کارنامه خود نیز نمیاندیشند و حتّی آن را فدای اهداف و امیال زودگذر شخصی و سیاسی خود میکنند.
سردار سلیمانی «دنیا گریز» بود. گویی آن شهید عزیز دنیا را سه طلاقه گفته بود. دنیا با تمام زرق و برق، در نگاه او به ذرّه و پشیزی نمیارزید. او دنیا خواهی و دنیاگرایی را مانع شکوفایی فطرت انسانی و سبب تغییر ماهیت و حقیقت وجودی آدمی میدید. از دیدگاه او دوستی دنیا، اساس و رأس همه خطاها است. به همین دلیل از دنیا و «مافیها»ی آن به شدت ترسان و گریزان بود. این درست در نقطه مقابل آن کسانی است که حُبّ دنیا در تمام دل و درونشان ریشه دوانیده است؛ و آن چنان به دنیا چسبیدهاند که نوزاد به سینه مادر. جماعتی که برای رسیدن به مطاع زودگذر دنیوی، حتّی خویشتن خویش را نیز معامله میکنند؛ همه ارزشها و معیارهای انسانی را زیر پا میگذارند، به صغیر و کبیر رحم نمیکنند و آخرت خویش را با آن معامله میکنند و میفروشند
سلیمانی عزیز «عدالت گرا»، «عدالت خواه» و «ظلم ستیز» بود. به عقیده او عدالت ترازوی خدا در روی زمین بود. او ایمان و یقین کامل داشت که عدالت اساس و پایهای است که قوام و دوام عالم بر آن استوار است. بر همیناساس، او با دشمنان عدالت و طاغیان در برابر عدالت، یعنی ظالمان و ستمگران نه در ایران و دنیای اسلام که در عرصه جهانی مقابله و مبارزه و در این راه با جان عزیزش معامله کرد. این درست در نقطه مقابل آن کسانی است که در حیطه وظایف و مسؤولیت های خود، عدالت یعنی همان میزان و ترازوی خدا را به کناری نهاده و با میل، هوای نفس، سلیقه و خواست شخصی، حزبی و سیاسی خویش حکم میرانند؛ حتّی در عزل و نصب، تشویق و تنبیه، حُبّ و خشم و دوستی و دشمنی.
شهید سلیمانی «صادق در گفتار» بود. صداقت از صفات بارز و برجسته این شهید بزرگوار بود. همه کسانی که با او نزدیکی، آشنایی، مراوده و برخورد داشتند به این حقیقت آشکار معترفند.
این درست نقطه مقابل آنان است که در جهت نیل به اهداف و یا توجیه اعمال نادرست و خطاهای خویش، به انواع دروغها و اکاذیب متوسل میشوند و از این بابت شهره عام و خاص اند. دروغ های پی در پی و واضح از سوی این جماعت به گونهای است که حتی اگر راست هم بگویند باز هم افکار عمومی دچار شک و تردید میشود و نمیتواند به آسانی آن را بپذیرد.
این درست نقطه مقابل کسانی است که در حیطه وظایف هیچگاه امانتدار نبودهاند. به بیت المال دست درازی، و یا زمینههای دست درازی دیگران را فراهم کردهاند، خیانتها مرتکب شده اند؛ به نا محرمان و نا اهلان نیز میدان و فرصت دادهاند تا به حقوق و امانت مردم و حکومت اسلامی دست اندازی کنند سلیمانی «عهد مدار» بود. او به عهد و پیمانی که با خدا، انقلاب و نظام اسلامی، ولایت و مردم بسته بود به شدّت و جدّیت وفادار ماند.او در وفای به عهد خود نه فقط از همه دنیای فانی که حتّی از جان عزیزش نیز گذر کرد تا به خدا رسید. این درست در نقطه مقابل کسانی است که به هیچ عهد و پیمانی با خدا، انقلاب، نظام، رهبری و به خصوص مردم شریف ایران وفادار و پایبند نبودهاند و علی رغم همه عهد و پیمانی که بر سر آن سوگند نیز یاد کرده. و قسم جلاله خوردهاند، باز هم به طور مکرر سوگند شکسته و عهد و پیمان خود را زیر پا نهادهاند.
سردار سلیمانی «امین و امانتدار» بود. در امانت داری شهره عام و خاص و امین مردم و حکومت بود. بالاترین امانت، مسؤولیتی بود که عهدهدارش شده بود. او در ایفای نقش و اجرای مسؤولیت، یعنی ادای امانت از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرد. این درست نقطه مقابل کسانی است که در حیطه وظایف هیچگاه امانتدار نبودهاند. به بیت المال دست درازی، و یا زمینههای دست درازی دیگران را فراهم کردهاند، خیانتها مرتکب شده اند؛ به نا محرمان و نا اهلان نیز میدان و فرصت دادهاند تا به حقوق و امانت مردم و حکومت اسلامی دست اندازی کنند. جماعتی که نه فقط ثروت و سرمایه کشور را هدر میدهند بلکه در ایفای نقش و مسؤولیتی که بر عهده آنان گذاشته شده، یعنی این بزرگترین امانت عامه، کوتاهی و سهل انگاری و بلکه جفا و خیانت کرده ومی کنند.
«حُسن خُلق» و «اخلاق نیک» بارزترین و برجستهترین خصیصه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود. این خلق نیکوی برخاسته از روح ملکوتی آن عزیز، دوست و دشمن را متعجّب کرده و تحت تأثیر قرار داده است. زبان خوش، نگاهِ مهربانانه و محبت آمیز، تواضع و فروتنی در حد بی نهایت او در برابر همه، زبانزد خاص و عام شده است. «حیا» که رأس و سَرِ مکارم اخلاق و پردة روح ملکوتی انسان است، در او به قدری شدید و محکم بود که وی خود را همواره در محضر خدا میدید و از سوی دیگر خدا را در همه حال ناظر و شاهد اعمالش. بانگِ آیة شریفه «ألَم یَعلَم بانَّ الله یری» گویی همیشه، در همه حال و در همه جا، در گوش دل او طنین انداز بود. این درست در نقطه مقابل آن کسانی است که گویی مستِ مقام، منصب و قدرت شده و بویی از اخلاق نبردهاند و اخلاق در وجودشان جایگاهی ندارد. با مخاطب به زبان خوش و کلام نیک سخن نمیگویند، هر دروغی را بر زبان میآورند، به هر حُقّه و نیرنگی متوسل میشوند، هر حقی راناحق وهرناحقی را حق جلوه میدهند و در مسیر نیل به مقاصد پست و زودگذر سیاسی و دنیایی جز به فریبکاری متوسل نمیشوند، بی حیایی را به حدِّ کمال رسانده، خدا را فراموش کرده و نه تنها خود را در محضر او نمیبینند که او را نیز ناظر و شاهد اعمال خود نمیدانند. جماعتی که پرده روح، یعنی همان «حیا» از وجودشان بر افتاده و بی هیچ شرم و خجالتی به هر شیوه و نیرنگی متوسل میشود که گویی روح خود را به شیطان فروختهاند. حقوق مردم را به هیچ میانگارند و کلمات رکیک نثار هر مخالف و منتقد میکنند.
سردار سلیمانی اهل «خلوص» و «تقوی» بود. او خداترس و خالص برای خدا بود. جز به خدا و برای خدا نمیاندیشید و کاری نمیکرد. همه حرکات و سکناتتش در مسیر جلب رضایت الهی بود. به قول نماینده مقام معظّم رهبری در نیروی قدس سپاه «او در چهل سال جنگ و جهاد یک بار خود را ندید.» در پرهیزکاری و خلوص به پایه و درجهای رسیده بود که خیلی از اهل دل نسبت به حال او غبطه میخوردند. این درست در نقطه مقابل کسانی است که رضایت نفس را بر رضایت خدا ترجیح داده و پروا و ترسی از اعمال، رفتار و گفتار انحرافی خویش ندارند. جماعتی که خلوص در قاموس آنان راه ندارد و عمده حرکات و سکناتشان خودنمایی، ریاکاری و نمایشی است. کسانی خواسته یا ناخواسته با اعمال و نیّات خود نه خدای قادر مطلق که فقط شیطان و نفس شیطانی را از خود راضی نگه میدارند.
برخورداری از «عزّت» و «کرامت» نفس از دیگر ویژگیهای سردار بزرگ حاج قاسم سلیمانی بود. سبک زندگی، تعامل اجتماعی و اخلاق حسنهاش او را آن چنان عزیز و عزتمند کرده بود که دوست و دشمن بدان اعتراف داشتند. کرامت نفس بالاترین مقام و مرتبهای است که به آسانی و نصیب حتّی هر مؤمنی نخواهد شد و این موهبت الهی نه تنها در وجود پاک او کاملاً هویدا بود و موج میزد که او را مستثنی کرده بود. این درست در نقطه مقابل آنانی است که تنها هیچ رنگ و نشانه و بویی از «عزّت» و «کرامت» در وجودشان نیست که تمام وجودشان انباشته از «ذلّت» است؛ خصیصهای که این جماعت را مایه ننگ و نفرت خدا و خلق خدا قرار داده است.
سلیمانی «روح بزرگ» داشت. شاید کلید بزرگی و رمز شخصیت او در همین عنصر مهم نهفته بود.
فروسیّت، شهامت، جوانمردی، از خودگذشتگی، ایثار، تواضع، فروتنی، همه اینها در سبک زندگی، تعامل اجتماعی، ایفای نقش، انجام مسؤولیت و اجرای مأموریت او کاملاً آشکار و در وجودش عجین شده بود. به دلیل برخورداری از این خصیصه، او در برابر استکبار جهانی و شیاطین بزرگ و کوچک بینالمللی و دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامی بسیار «سرسخت»، «شدید»، محکم و استوار و در برابر دوست و خودی، بسیار مهربان با محبت، خاضع و خاشع بود. درست در مقابل آن تعداد از کسانی که در برابر دشمنان کمین کرده و مهاجم به اسلام و امت اسلامی سر تعظیم و تسلیم فرود میآورند ولی در میان مردم با تکبّر راه میروند و فخر میفروشند، سرسخت، نامهربان و بلکه گستاخ و بدزبان هستند.
سردار سلیمانی دشمن سخت شیطان بزرگ، یعنی آمریکا و اقمار غربی و منطقهایاش و در رأس همه آنها «اسرائیل» غاصب و صهیونیسم بینالملل بود. به همین میزان و بلکه بیشتر، آنها نیز او را دشمن بزرگ خود میدیدند و همواره در کمین او بودند. درست در مقابل آن کسانی که همواره تشنه دیدار، مذاکره، نشست و برخاست و تفاهم با شیاطین بزرگ و کوچکاند و تنها افتخار، امتیاز و دستاورد خود را در اینراه جستوجو میکنندسردار سلیمانی دشمن سخت شیطان بزرگ، یعنی آمریکا و اقمار غربی و منطقهایاش و در رأس همه آنها «اسرائیل» غاصب و صهیونیسم بینالملل بود. به همین میزان و بلکه بیشتر، آنها نیز او را دشمن بزرگ خود میدیدند و همواره در کمین او بودند. درست در مقابل آن کسانی که همواره تشنه دیدار، مذاکره، نشست و برخاست و تفاهم با شیاطین بزرگ و کوچکاند و تنها افتخار، امتیاز و دستاورد خود را در اینراه جستوجو میکنند. جماعتی که برای نیل به این اوهام و آرزوها چه حوادث خطرناکی را که رقم نزده و چه خیانت های بزرگی را که مرتکب نشده و چه ننگ و حقارتی را که به جان نخریدهاند و چه آثار و پیامدهای تلخ، شوم و زیان باری را که تحمیل این مردم و کشور نکردهاند.
سردار سلیمانی «سازشناپذیر» بود. او یقیین کامل داشت که از نظر معرفتی سازش و تفاهم با شیاطین بزرگ و کوچک، جز خواری، ذلّت، حقارت، و خسارت به دنبال ندارد. بنابراین تنها راه غلبه بر شیطان بزرگ و اعوان و انصار جهانی و منطقهای اش را، مقاومت، ایستادگی و پایداری میدانست. از همین روی وقتی فرستادگان شیطان بزرگ برایش پیام مکتوب در قالب نامه محرمانه فرستادند، حتّی از دریافت آن امتناع ورزید و با این حرکت هوشمندانه و مدبرانه دشمن را متعجّب و متحیّر کرد. این درست در نقطه مقابل کسانی است که همواره گوش به زنگ شیاطین و یا شیطان زادگان کوچک و بزرگ روزگار سپری میکنند و در حسرت مذاکره، نشست و برخاست با آنها، زمین و زمان را به هم میدوزند، به همه پرخاش و توهین میکنند و حل تمام مشکلات و موانع را در مسیر گشایش دروازه دوستی و همزیستی و تفاهم با شیطان بزرگ میدانند.
شهید سلیمانی «اهداف متعالی و بلند» داشت. او برای رسیدن به این مقاصد بزرگ و والا نیز از راهها و شیوه های نیک و مشروع بهره میجست. اهداف و مقاصد فانی و زودگذردر دریای وجود و در قاموس اقیانوسی او جایگاهی نداشت. این درست در نقطه مقابل آنانی است که مقاصدشان زودگذر، دنی، دنیایی و فانی است؛ حتّی برای دستیابی به آن هم از تمام راه های نامشروع و ناپسند بهره میبرند و از روشها و شگرد های غیر اخلاقی؛ ضد ارزشی و غیر انسانی سود میجویند، زیرا عقیده دارند : «هدف وسیله را توجیه میکند.»
شهید سلیمانی، «دردمند» بود و «اهل درد». این از خصایص جدایی ناپذیر یک انسان نیک، مؤمن، باورمند و متعالی است. او با دردِ هم نوع خود غمگین و دردمند میشد. مهم نبود که این هم نوع ایرانی باشد یا افغانی، پاکستانی، فلسطینی، عراقی، لبنانی، بحرینی، یمنی، آفریقایی و... .
درد و غمِ هم نوعان تمام ظرف وجود الهی و انسانیاش را لبریز از غم و درد میکرد و در مسیر حل و چاره جویی آن از هیچ همّت و حرکتی فروگذار نمیکرد. این درست در نقطه مقابل آن کسانی است که نه تنها «درد» ندارند که «درد» را نمیفهمند و معتقد و معترفند که «درد» محرومان، مظلومان و ستم دیدگان، چه ایرانی و چه لبنانی، فلسطینی و افغانی، یمنی و... «مشکل خودشان» است. آنان با همین دیدگاه، با بی دردی و بی تفاوتی تمام از کنار درد مردم میگذرند و حتّی با غرور و افتخار اعلام میکنند که در طول دوران ریاست، وزارت و مسؤولیت خود، دردی را از مردم درمان نکرده و گرهای از گره های زندگی، شغلی، معیشتی و مسکن مردم باز نکردهاند.
ویژگی برجسته و بارز دیگر حاج قاسم سلیمانی «ساده زیستی» بود. به اعتراف دوست و دشمن، این سردار بزرگ دلها، نه فقط از مال و ثروت، بهره و اندوختهای نداشت که از تجمل گرایی و اشرافی گری حتّی در پوشش و لباس، متنفّر و گریزان بود. روح ساده زیستی در عالم وجود این بزرگمرد، از او شخصیتی بی نظیر ساخته بود.
تاکنون این را نگفتهام اما اکنون که ایشان شهید شدهاند میگویم که سردار سلیمانی یک ریال یا یک دلار حق مأموریت نگرفت، گاهی به من میگفت : «من در مخارج زندگی زن و بچه خودم میمانم» «زراندوزی» و «گنج وری» در مرام و مسلک او به کلی مطرود و منفور بود؛ به همین دلیل از یک زندگی بسیار معمولی و ساده برخوردار و به آن بسنده کرده بود. نماینده محترم ولی فقیه در نیروی قدس سپاه با اشاره به ساده زیستی این شهید بزرگوار چنین روایت کرده است:
تاکنون این را نگفتهام اما اکنون که ایشان شهید شدهاند میگویم که سردار سلیمانی یک ریال یا یک دلار حق مأموریت نگرفت، گاهی به من میگفت : «من در مخارج زندگی زن و بچه خودم میمانم».
این درست در نقطه مقابل کسانی است که با روشها و شگردهای گوناگون، از جمله دریافتی های نجومی، تملک شرکتها و کارخانجات دولتی، انبانی از ثروت های باد آورده و غارت شده را برای خویش و نیز فرزندان و نوادگان فراهم آورده و اندوختهاند و فرهنگ قارونی را در جامعه اسلامی و در میان مردم ترویج و به این خوی و رفتار ناپسند خود نیز افتخار میکنند.
۲۰- شهید سلیمانی از ریاست طلبی و قدرت طلبی پرهیز داشت؛ این خصایص در مرام او ناپسند، مطرود و مذموم بود. او در طول بیش از چهل سال خدمت و مجاهدت، هیچ گاه به دنبال مقام، پست، منصب، قدرت و ریاست نبود و نرفت. این درست در نقطة مقابل آن کسانی است که عطش ریاست و قدرت تمام وجود آنان را فرا گرفته و برای نیل به این مقصود، به مردم دروغ میگویند، مردم را با وعده های کاذب فریب میدهند، ارزشها و معیارها را تخریب میکنند. اصول و موازین اخلاقی و انسانی را لگدمال کرده و به انواع شانتاژهای روانی و تبلیغاتی متوسل میشوند و آن گاه که خرشان از پل گذشت به همین مردم جفا و اهانت روا میدارند، حقوق عامه را نادیده میگیرند، همه قول ها، قرارها و وعده های خود را انکار میکنند؛ با ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی در مسیر اغراض سیاسی و حزبی خود، امنیّت، منافع و مصالح ملی و حقوق عامه را به خطر میاندازند؛ افکار عمومی را منحرف و کشور و نظام را به لبة پرتگاه سوق میدهند تا مقام ریاست و موقعیت خود یا باند خویش را تثبیت و تحکیم کنند.
۲۱- سلیمانی نه فقط از کاخ نشینی به دور بود و خوی و خلق قصرنشینی نداشت بلکه به شدت از آن پرهیز داشت و بیزار بود. او مثل عامه مردم از یک خانه و زندگی معمولی برخوردار بود. این درست نقطه مقابل آن کسانی است که در قصرها و کاخ های مجلل جا خوش کرده و طی چند ده سال اخیر، صاحب اموال و املاک شاهانه شدهاند. رفتار، مرام و خوی کاخ نشینی و اشرافیگری این جماعت آن چنان ارزشها و معیارهای انقلابی و اسلامی جامعه را مورد تهدید قرار داده که مقام معظم رهبری مکرر نسبت به آن هشدار دادهاند. فرهنگ فرعونی و قارونی این جماعت نه تنها سبب دوری و فاصله بسیار زیاد آنها از عامه مردم جامعه گردیده بلکه موجب شده تا نسبت به وضعیت، نیازها، مطالبات و خواست های بر حق و قانونی و حتی حداقلی مردم نیز فهم و درک لازم را نداشته باشند.
۲۲- شهید سلیمانی چون بقیه مردم عادی جامعه اتومبیل لوکس گرانقیمت میلیاردی یا چند میلیونی نداشت. او اساساً نه تنها داشتن و یا سوار شدن پشت چنین اتومبیلهایی را امتیازی نمیدانست که آن را مایه ضعف و حقارت مسؤولان و مقامات میدید. این درست نقطه مقابل آن کسانی است که تمام امتیاز و افتخار خود رابه نشستن پشت اتومبیل های لوکس و میلیاردی میدانند و این خوی خطرناک با تمام شخصیت وجودی آنان همراه و عجین شده است؛ آن چنان که بدون این اتومبیل های لوکس گرانقیمت احساس حقارت، کم بینی و بی شخصیتی به آنان دست میدهد.
۲۳- شهید سلیمانی هیچ گاه به کسب دریافت مدرک «دکتری» از مراکز آکادمیک و دانشگاهی نمیاندیشید، چرا که آن را فی نفسه جز کاغذ پارهای بی ارزش نمیدانست. او در مکتب حسین بن علی علیه السلام و دانشگاه کربلا بالاترین واحدها و دورهها را گذارنده و در پی دریافت بالاترین مدرک، یعنی مقام شهادت، به قول خود کوه ها، دشتها و بیانها را نه در ایران که در بلادعراق و شام زیر پا گذاشته بود. این درست نقطه مقابل آن کسانی است که برای دریافت کاغذ پاره «دکتری» به هر رانت، سرقت علمی، زد و بند و ناراستی متوسل میشوند تا به خیال خویش مقام و شخصیت خود را با پیشوند «دکتر» مزیّن کنند.
۲۴- سردار سلیمانی فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به آمریکا و اروپا اعزام نکرد. او با رانت و زد و بندهای دولتی برای آنها بورسیه نگرفت و از این روشها و شگردها به شدت پرهیز داشت و متنفر و بیزار بود. این درست در نقطه مقابل آنانی است که عطش ادامه تحصیل اعضای فامیل، خانواده و فرزندانشان در آمریکا و اروپا چنان مستشان کرده که با ابزار نفوذ، ارتباط، زد و بند، اهرم رانت حکومتی و دولتی برای اخذ بورس و ادامه تحصیل اطرافیانشان بیشترین بهره را برده و میبرند.
سردار سلیمانی «گرین کارت» و «تابعیت» هیچکشوری جز ایران اسلامی را در پرونده نداشت، بلکه آن را مایه ننگ و بی آبرویی و حقارت میدید. این درست نقطه مقابل آنانی است که به خیال خود امتیاز و افتخار تابعیت بعضی کشورهای اجنبی و بیگانه را دریافت و در پرونده خود ثبت و ضبط کرده و موفق به اخذ «گرین کارت» شدهاند۲۵- سردار سلیمانی «گرین کارت» و «تابعیت» هیچکشوری جز ایران اسلامی را در پرونده نداشت، بلکه آن را مایه ننگ و بی آبرویی و حقارت میدید. این درست نقطه مقابل آنانی است که به خیال خود امتیاز و افتخار تابعیت بعضی کشورهای اجنبی و بیگانه را دریافت و در پرونده خود ثبت و ضبط کرده و موفق به اخذ «گرین کارت» شدهاند؛ تابعیت و گرین کارت ممالکی را که دولتهای آنها طی ۴۲ سال گذشته بیشترین دشمنی، کینهتوزی و شرارت را علیه مردم مسلمان، ایران و انقلاب اسلامی داشتهاند.
۲۶- شهید سلیمانی در برابر یتیمان، فرزندان شهیدان و خانواده های آنان، آن چنان خاضع و خاشع بود که آنان را دچار خجلت و شرمندگی میکرد. این رقّت قلب و فروتنی باطنی، سبب شده بود که یتیمان و خانواده های شهیدان او را چون عزیزترین خود، دوست میداشتند و به او عشق میورزید؛ همان گونه که خود آن عزیز با تمام خلوص و وجود به آنان عشق و ارادت میورزید.
این درست نقطه مقابل آن کسانی است که حتی دیدار با خانواده های شهیدان را نیز ابزاری و با اهداف و مقاصد تبلیغاتی و انتخاباتی نگاه و صرفاً برای گرفتن فیلم و عکس های یادگاری و تبلیغاتی با بعضی از آنان دیدار میکننند. فراتر از همه، این جماعت حتی آرمان مقدس شهیدان را به هیچ میانگارند و نه تنها به این آرمان مقدس دهن کجی کرده و بر خلاف آن رفتار و اقدام میکنند که هیچ نسبتی با آن آرمان نداشته و ندارند و خود نیز در باطن خویش به این نکته وقوف و اذعان دارند.
همه آنچه یادآوری شد، تنها بخشها و محورهایی از مرام و سیره شهید حاج قاسم سلیمانی بود. امروز ضروری است تا شخصیت این شهید بزرگ از نگاه و دریچه های دیگر مورد بازخوانی قرار گیرد.
همان طور که مقام معظّم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای فرمود:
«باید به حاج قاسم عزیز و ابو مهدی عزیز به چشم یک فرد نگاه نکرد بلکه باید آنها را یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس آموز دید.»